loading...
کاظم سعیدزاده
کاظم سعیدزاده بازدید : 25 یکشنبه 12 آبان 1398 نظرات (0)

در مراسمی، سخنران از ویژگی های اهل ایمان می گفت و توجه می داد به سیره حضرت رسول(ص) به ویژه بر این نکته تاکید داشت که پیامبر اکرم از بس گوش می دادند به حرف مردم و خوب گوش می دادند، ایشان را به همین صفت “اذن” می گفتند اما به رفتار خودمان که می رسید می گفت ما همه زبانیم، “زبان”! چند برابر این که بشنویم و بخوانیم، حرف می زنیم و باز هم حرف می زنیم. او از ضرورت ندیدن در برخی شرایط می گفت و به صفت ستار بودن حضرت خداوندگار، اشارت داشت اما ما می پنداریم هتک ستر ها ارزش افزای رفتار ماست. بعد این جلسه و در حال و هوای این سخنان بودم که به این پُست رسیدم در یکی از کانال ها که چنین نوشته بود؛

“مراسم عروسی بود، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید. معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. و داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید ؟ یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که شما ساعت را از جیبم بیرون می‌آورید و جلوی دیگر معلمین و دانش‌آموزان آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد و شما آبروی من را نبردید. استاد گفت: واقعه را دقیق یادم هست … ولی باز هم شما را نشناختم. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم.” خواندم و چند بار دیگر هم خواندم و به این نتیجه رسیدم که؛ ” تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ بارمی آورد.” این معلم فرهیخته، راه درست دیدن را هم با این روش به دانش آموز خویش تعلیم داد. “درست دیدن” که در برخی جا ها “ندیدن” می تواند ترجمه شود. آن دانش آموز، با این “غمض عین” استاد، چشم به حقیقت گشود و به فردی مفید برای جامعه تبدیل شد تا جایی که با افتخار بتواند معلم اش را به جلسه عروسی اش دعوت کند اما اگر آن روز، ساعت را از جیبش در می آوردند و جار می زدند، باید منتظر می ماندند تا بعد ها نام او را در ماجراهای گسترده تر جار بزنند. ماجراهایی که سلامت جامعه را هدف قرار می داد. بیایید ندیدن و نشنیدن را هم به مهارتی برای زندگی ارتقا دهیم و بیاموزیم از معلم هایی که با روش درست و آموزش صحیح، هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان می کارند و هم تخم پاکی، انسانیت و جوانمردی را. این برای امروز و فردای جامعه بهتر است، خیلی بهتر.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1099
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 124
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 349
  • بازدید ماه : 881
  • بازدید سال : 5,189
  • بازدید کلی : 50,030